با سلامی بدرقه ام کن!

سلام


سلام بر تو ای لطیفه ی پنهانی

خلاص ِ روح ازین جسم های سیمانی

تو آسمانی ترین ترین معنا

ورای حدّ ِ تصوّر، تو روح ِ بارانی


---

دوباره نوشت:


یک سبد پُر از واژه های سبز می سپارم به نیلی ِ چشمانت

این بار، تو بخوان

ای اولین پیامبر ِ زن

ای آخرین پیامبر ِ من

...

بخوان،

به نام ِ چشمت، که غزل را خلق کرد

که " قصّة العشق لا انفِـصامَ لـَها"

و نمی بینی، که سراپا گوشم؟

"فـُصِـمَتْ ها هُـنا لسانُ القال"

تلاوت کن قنوتِ قلبم را

ــ ربّنا لا تزغ قلوبنا،

بعد از هدایت ِ عشق

و لا تحملـّنا الفراق،

که ما را طاقت ِ آن نیست ــ

بخوان،

از آنچه وحی می شوی در من

که اگر بکارت ِ سکوت را برداری،

دهانت شعر می زاید

وَ من دوباره

ایمان می آورم، به معجزه

چنانکه دست های کوتاهم، بلند می شوند،

برای بغل کردن خدا.

...

بخوان،

و تمامم کن


گنجشکماهی

31 اردیبهشت ِ 1392

---


هول هولکی، آمدم

هول هولکی، نوشتم

هول هولکی، می روم

نظرات 25 + ارسال نظر
الهام تفرشی پنج‌شنبه 2 خرداد 1392 ساعت 15:02 http://elhamtafreshi.blogfa.com

گفتم میام و با یه نوشته ی مردونه مواجه میشم. نه که روز مرده و اینا.
خب پیش بینی م درست بود، مردونه بود اما مردونه نبود!


راستی گنجشکماهی ها هم عنوث و ذکور دارن؟؟



روزتون مبارک ...

از دست ِ الهام تفرشی تنها می توان به الهام تفرشی پناه برد!

مگر نمی دونید، مخلوقات زوجکی هستن.

اما گنجشکماهیت بحثش فرق می کنه همونطور که انسانیت

ممنونم و سپاس فراراوان دارم

باران خان! یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 11:35

عجب هول هولکی عمیق و دقیق و زیبایی!!!
.
.

سلام بر جناب استاد!

:)

سلام بر بارانخان ِ عزیز

هول هولکی پیش اومد دیگه :))

و البته نگاه ِ شما هم بی تاثیر نبوده و نیست

پرنیان سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 12:20

سلام

یک زن چقدر احساس غرور می کند که هول هولکی بیایند و هول هولکی اینقدر زیبا برایش بنویسند و ...

ولی هیچوقت نروند ...

سلام بر باغبان ِ گل و ریحان، پرنیان
---

و همین طور این مرد، زمانی که برای آن زن می نویسد.

ولی هیچ وقت نروند ...
از دل
از خیال
---
بعضی از "رفتن" ها و "ماندن" ها از حیطه ی اختیار ِ ما خارج است.
ولی همیشه به این دو بیت نیز خوب فکر می کنم...
"قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ...یا رب چه گدا همّت و بیگانه نهادیم"
قومی به جدّ و جهد نهادند وصل ِ دوست...قومی دگر حواله به تقدیر می کنند"
و تعابیر وسیع تر و متفاوتی وجود دارد نسبت به آنچه خیلی ها فکر می کنند، از عشق و مجاز و حقیقت و اختیار و ماندن و رفتن و محبت و طلب و تقدیر و مرد و زن و ...
خودمانیم ها، چقدر حرف برای گفتن هست و نیست
ولی چه خوش گفت: "به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش...که نیستی ست سرانجام ِ هر کمال که هست"
و شما که خودتون اهل ِ کمالات هستید می دونین که منظورم چیه
;)

مریخ پنج‌شنبه 9 خرداد 1392 ساعت 22:28

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن می‌کند کـــــه بتــــوان گفت

حدیث هول قیامت که گفت واعـــــظ شهر

کنایتیست که از روزگار هجــــــــــران گفت

###

سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده

دریا در و مرجان بود و هول و مخــــافت

سلام بر مریخی ِ عزیز

---

... که ما را طاقت ِ آن نیست

و خوب ببین

که تفسیر ِ اذا زُلزلتک زِلزال ام!

مریخی جمعه 17 خرداد 1392 ساعت 13:41

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود،
جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب

سلام بر مریخی ِ عزیز ِ دل ِ برادر


امروز جمعه است، و من جامه های بسیاری را شستم

lili جمعه 24 خرداد 1392 ساعت 14:14

سلااااااااااااااااااااااام

هول هولکی آمدی و چه زیبا نوشتی...
جشمانمان منتظر آمدن دوباره ات هستند گنجشکماهی...

سلام بر لیلی ِ عزیز
ممنونم.
تبریک می گم، که بالاخره سرانجام نیکویی در این دوره، نصیبت شد.
امیدوارم و از خدا می خوام، که این سرانجام، برکتی باشه برای پیروزی های مکرر ِ آتی.

همین که گاهی یادی به رنگ ِ سبز و دعایی به رنگ ِ سرخ نصیب ِ ما می شه، خدا را بی حد سپاس.

raha دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 11:22

salam gonjeshkmahi ...roozgar khosh ....

سلام بر رهای کبیر ِ عزیز
روزگار ِ شما هم خوش
و سرشار از سلامت
و آرامش ِ خاطر
و رهایی

تنها چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 12:13

دوست عزیز وب زیبایی داری.....
..گنجشکماهی اسم زیبایی؛چرااسم وبت رو گذاشتی گنجشکماهی؟

ممنونم از شما دوست ِ عزیزتر
آره منم اینطور فکر می کنم
زیباست
چرا نذارم؟! :دی
دریاسمان ها را دیده ای تا به حال؟! به همان خاطر

تنها شنبه 1 تیر 1392 ساعت 20:10

دلم تنگ می شود ، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی» / «دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد / «شادی پسر زائید»
و چقدر خسته ام از «چرا؟»
از «چگونه؟»
خسته ام از سوال های سخت ، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا
دلم تنگ می شود ، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوی داغ
سه روز تعطیلی زمستان
چهار خنده ی بلند
و
پنج انگشت دوست داشتنی

یکی از دلایل ِ دلتنگی اینه که آدم
هی بگوید دوستت دارم و هی بگوید و بگوید و بگوید

اما دوستت دارم را زندگی نکند، بعد او می ماند و یک حسرت
و اگر آدم خوبی باشد، یا بخواهد که باشد، دلتنگ هم می شود
ایمان به همگی ِ این سادگی های قشنگ، قرین ِ عمل به همگی ِ این سادگی های قشنگ است و باید باشد.
خب بگو،
چه اشکالی دارد، حرف های معمولی بزن
حرف های ساده
قشنگ
تا می توانی
این را با ایمان ِ قلبی می گویم
بگذار دلتنگی ها دلایل ِ دیگری داشته باشند، کمی ماورایی تر!
---

تازه این ها زمانی است که آدم، خوب باشد.
اگر نباشد، هر دوستت دارمی یک فریب است
خواسته و ناخواسته
تظاهر است
بد است
خیلی بد است.

... جمعه 7 تیر 1392 ساعت 01:12 https://sanva.blogfa.com

دعوتید


به تولد زهره ی نازنینم...

متشکرم

باعث ِ افتخاره

پرنیان دل آرام دوشنبه 10 تیر 1392 ساعت 11:54



تقـویم روزهـام به هم خورده وگـُم است
بی تــو چه فرقی می کند امروز چندم است ؟؟
حالا به حرفهای دلـم گوش می دهد ؛
سایه ! که سالهاست بدون ِ تکلـم است!
دیگر دلــم پس از تــو به دریا نمی زند
اینجا که چشمهای همه بی تلاطم است
" مجنـون شده ست " ، " خـُل شده " ، " اصلا روانــی است "
این ها تمام ِ پـچ پـچ و نجــوای مردم است
دیگــر میان کوچه به سمتت نمی دوم
شاید قبــول کرده ام اینها تـوهــم است ...!

مهدی مــردانـــی

ظاهر ِ زیبایی دارد این شعر
اما اصلن دوست ندارم، باطنش، وصف ِ حال ِ نه شما و نه دیگر دوستان باشد و امیدوارم اینطور نباشد.
و نیست.
---
یک چیزی می گویم، لطفن عصبانی نشید.
داشتم صفحه نظرات را بالا و پایین می کردم، دیدم چند پیغام ِ دارم که زرد مانده اند، یعنی بی پاسخ و یا تایید نشده اند. یکی از آن ها پیام ِ شما بود به تاریخ 20 اسفند 91. پاسخ داده بودم ولی تایید نکرده بودم. ببینید عمق ِ فاجعه رو . خاطر ِ مجموع داشتن در این روزها نعمتی ست بس عظیم. خدایا نصیبمان گردان.

همان را منتقل خواهم کرد به منزل ِ خودتان ان شاء الله. اما فکر کنم باید چیز های دیگری را هم اضافه کنم، و اضافه خواهم کرد ان شاء الله.

تنها دوشنبه 24 تیر 1392 ساعت 22:28

دلت ک گرفت؛دیگرمنت زمین رانکش
راه آسمان باز است...پربکش
اوهمیشه آغوشش باز است
نگفته تو را میخواهد...............
...........اگرهیچ کس نیست،خداک هست

گوهری کز صدف ِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان ِ لب ِ دریا بکنم؟!
---

یکی بود
و تنها یکی
و او خدا بود
و یکی هست
و تنها یکی
و جز او نیست
و یکی و تنها یکی و تنها

تنها سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 23:20

حتمن انسان با احساسی هستی :)
گنجشکماهی اسم خاص و قشنگیه...
دریاسمان چیه؟من ندیدم؟

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند ...
---

از انسان های بی احساس نیستم

ممنونم
دیدین، البته شاید.
انسان های مختلف، اسم های مختلفی روی بعضی از مفاهیم و معانی می ذارن...
مثلن، قلب های بزرگ و پاک، خاشع و خالی از نفاق و ... را دیده ای؟
یا چشم های عمیق و وسیع نگر ِ زیبا بینی که خیانت پیشه نیستند، مثلن...؟
یا دست هایی، که بی بهانه می بخشند.
شانه هایی که امن اند و لبریز ِ آرامش.
فکر و احساس که کنی، می بینی که چقدرها هستند.
---

شاید من به اندازه اسمی که انتخاب کردم، با احساس و یا زیبابین و نیکو عمل نباشم، اما سعی بر اینگونه بودن دارم. اما امیدوارم تو به اندازه ی اسمی که انتخاب کردی، احساس ِ تنهایی نکنی و یا نخوای که اینگونه احساس کنی... فارغ از شعارهای تبلیغاتی :) هیچکس تنها نیست، به راستی.

ما رو دعا کنید، خصوصن لحظه هایی که خودتون احساس کردین سخت محتاج دعا هستید.

تنها چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 19:37

امیدوارم :(

بهترین آدمهای زندگی شما آنهایی هستند ک چایی هایتان پیش هم یخ کرده است...
----------------------------------------------------------------------
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست اگرهیچ از دنیانداشته باشم.
همین مرابس ک کوچه ای داشته باشم و باران...
وانسانهایی در زندگیم باشند ک زلال تر از باران باشند...
شاملو

خوشحالم که امیدوارید
باید امیدوار بود، شد، ماند...
تکلیف همین است، اگر در بستر ناامیدی ها و در ورطه ی طوفان ها، سوار بر کشتی ِ نوح باشد، امید ِ رهایی در جانش موج می زند. در شب ترین ِ حوادث که باشد، به چراغ ِ هدایت، راه می گشاید. و باید این را بخواهد، و او که امیدوار است می خواهد.
---

1- و من چایی های را دیده ام که سر ِ میز ِ معامله، یخ کرده اند. :)

2- این شعر، سطر ِ چهارمی کم دارد. شاید اولش مهم نباشد، وسطش مهم نباشد، کم کم به آخرش هم برسد و مهم نباشد. اما یک جایی یک روزی حتا شده لحظه مرگ، خواهد فهمید، سطر چهارمی کم دارد.
و خداوند او را کفایت می کرد، اگر به یقین می دانست...
آن سه سطر هم زیباست البته.

مریخی پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 10:37

____________________$$$$___$$$$
__________________$$$$$$$_$$$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$
_____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$
__$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
__$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$
__$$$_$$_$$$$$$$$___________$$$$
_$$$$$_$$$$$$$$$$$___________$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$$
$_$$$$$$__$$$$$$$$$
$_$$$$$$___$$$$$$$$
_$$$$$$$$$__$$$$$$$
$_$$$$$$$$___$$$$$$
$$_$$$$$$$$___$$$$$
$$$_$$$$$$$$__$$$$$$
_$$$_$$$$$$$$$_$$$$$
$$$$$ __$$$$$$$$_$$$$
$$$$$$$ __$$$$$$$$$__$
$_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$
$$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$
$$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$
__$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$
_$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$
_$$$_$$_____________$$$$$$$$$$
_$$_$$______________$$$$$$$$$$
_$$$$________________$$$$$$$$$$
_$$$$________________$$$$$$$$$$
__$$$_________________$$$$$$$$$
$_____________________$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$__$$$$$
$___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$__$$$$$$$$

:)(

raha جمعه 28 تیر 1392 ساعت 21:03

salam gonjeshkmahiye Aziz roozgar khosh ...ghabool bashe va eltemase doa .....

سلام بر رهای کبیر ِ عزیز
روزگار ِ شما هم خوش و لبریز از آرامش و سلامت و رضایت.
ممنونم و امیدوارم
همچنین عبادات شما
---

مرغ تسبیحگوی و ما خاموش؟
به روی دیده
شما هم ما رو از دعای خیر محروم نکنید

پرنیان دل آرام دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 10:16

سلام بر شما

کامنتتون برام کامل اومده بود و بابتش خیلی هم ممونم اما وقتی برگشتم مجددا مرورش کنم دیدم نصفش نیست

اینم از چیزاییه که این روزا باید بهش عادت کرد

به هر جهت خواستم تشکر کرده باشم بابت وقتی که می گذارید و نواهایی که از دل می نویسید



و اینکه یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را

یکبار به نام من محتاج بیانداز ...

سلام بر دلآرام ِ عزیز
---

وقتی می خوام کامنتی بذارم، هیچ وقت در صفحه ی مرورگرها نمی نویسم. در وُرد می نویسم، خصوصن زمانی که برای بلاگفا باشد!
و این عادت ِ منه!
همیشه سعی می کنم، هیجانی ننویسم، سَرسَری ننویسم. بنویسم، اگر تشخیص دهم، نوشتنم بهتر از ننوشتن است،و سعی می کنم خالص بنویسم، و از حرف های ناخالص و مُلهمات ِ عجیب و غریب و بیگانه پناه می برم به خدا.
---

خواهش می کنم. شما بی شک رسم ِ "من لم یشکر المخلوق..." را به جا میارید.
من هم از شما متشکرم.
---

فرصت ِ نابی ست، نمازهای سحر
خصوصن در این ماه ِ عزیز
از سر اخلاص و سعی بر اینگونه بودن، دعا کنیم برای آشنا و ناآشنا. نه تنها به نام، به رسم، به رسم ِ انسان بودن و نیکو زیستن، بسیارند که آشنایان ِ یکدیگرند. پس واجب است طلب خیر و دفع شر، برای آشنایان.
و با ناآشنایان همدنیا. پس واجب است دفع شر ِ ناآشنایان و طلب صلاح برایشان.

پرنیان دل آرام دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 17:19

حکــایــت مــا،

حکــایــت آن گنــدمــزاری ســت

کــه ســر بــر شــانــه آسیــابــان گــذاشــت؛

بــرای گفتــن دردهــایــش . . .



احسان افشار


سپاس خوب مهربان

دردها متفاوتند و دردمندان هم...
---

پیش ِ زاهد از رندی، دم مزن که نتوان گفت
با طبیب ِ نامحرم، حال ِ درد ِ پنهانی
---
من هم از شما ممنونم.

حافظ اندر درد ِ او می سوز و بی درمان بساز
زان که درمانی ندارد درد ِ بی آرام ِ دوست

پرنیان دل آرام دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 21:54

کلام هرچه حق تر باشد و دل انسان هرچه حق پذیرتر، فرصت پروازش بلندتر. و کسانی که تنها به ظاهر می اندیشند، کبوتری نخواهند کرد...

درود بر شما


پس بیاین دعا کنیم


خدایا یا حالمان را خوب کن یا بالمان را ...

سلام بر دلآرام ِ عزیز

دعا کنیم،
خدایا هم حالمان را خوب کن، هم بالمان را
(آمین)

باران شنبه 5 مرداد 1392 ساعت 11:54

...

ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست جور تو از آنکشم که روی تو نکوست
مردم گویند بهشت خواهی یا دوست ای بیخبران بهشت با دوست نکوست

.
.

سلام بر دوست

:)

نسبت ِ دوست به این بی سر و پا نتوان کرد

وای بر من که غافلم از دوست
---

سلام بر باران ِ عزیز

تنها دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 15:41

پروانه ای مسافرمن بود،دیروز..ک انتظارفردایی رانمیکشید
پروانه ها بودن راب اندازه ی یک عشق خلاصه کردند......
روزگارغریبیست پروانه ی من.. :)))

پروانه، گلی ست که از گل جدا افتاده.
تا به حال ندیده ام پروانه ای را که در راه ِ گل کاهل باشد و از یاد ِ گل غافل.
پروانه، یک فینامنولوژست ِ واقعی ست در کارِ ِ گل.

تنها شنبه 12 مرداد 1392 ساعت 15:44

من به آمار زمین مشکوکم تو چطــــــــــور؟
اگر این سطح پر از آدمهاســـــــــــــــــــــت
پس چرا این همه دلها تنهاســــــــــــــت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنهانیست؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهاینـــــــــــــــــــــــــــــد
من که در تردیدم تو چطور؟
نکند هیچکسی اینجا نیســـــــــــــــــــــــــت
من به آمار،به این جمــــــــــــــــــــــــــــع
و به این سطح که گویند پر از آدمهاست
مشکوکم
نکند هیچکسی اینجا نیســــــــــــــــــــت
من به آمار زمین مشکوکــــــــــــــــــــم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
من که می گویم نیست
گر که هست دلش از کثرت غم فرســـــــوده ست
یا که رنجور و غریــــــــــــــــب
خسته ومانده ودر مانده براه
پای در بند و اســـــــــــــــــــیر
سرنگون مانده به چــــــــــاه
خسته وچشــــــــــــم به راه
تا که یک آدم از آنچا برسد
همه آن جا هستــــــــــند
هیچکس آن جا نیست
وای از تنـــــــــــــــــــــــــها یی
من به آمار زمین مشکوکم
چه عجب چیزی گفت
چه شکر حرفی زد
گفت:من تنهایم
هیچکس اینجا نیست
گفت:اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
اندر این تنهایی
به خدا می شکنم
من به آمار زمین شک دارم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟

یار با ماست...
انسان، بی یار تنهاست.
و ما یک دوست ِ مشترک داریم،
با هم نسبتی داریم.
سببی هست برای دلتنگی.
اگر از یاد ِ هم، چون از یاد ِ یار، غافل شویم، تنها می شویم.

raha دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 01:09

salam ....

... سلام ِ همیشه بر شما

دلی نا آرام چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 03:05

سلام گنجشکماهی

وقتی دل آدم بگیره دیگه آسمان و دریا هم نمی تونن بازش کنن..مگه اینکه به کمک هم بیان که بازم بعید می دونم بتونن کاری کنن، باز بشه، دلی که از تنهایی گرقته.. فقط میمونه، خودش، ب که اگه بخواد میتونه کارها کنه... که نمی دونم دیگه کی می خواد به من و بقیه ای که مثل منن کمک کنه.

نمی دونم چرا دارم این حرفارو اینجا و برای شما می نویسم، شاید چون دریاسمان اینقد وسیع هست که حرفای من لحظه ای جای بگیره و دل من آرام...

امیدوارم همیشه آبی باشید.

سلام بر ستاره ی بی خواب

شاید من بدونم
---

10 روز می شود که دستم کیبورد را لمس نکرده، انگشتانم خشک شده اند.
در جواب دادن به این کامنت خواهم کوشید!

پرنیان دل آرام دوشنبه 26 اسفند 1392 ساعت 11:55 http://with-parnian.blogfa.com

شعری که اسم نداشت و برداشتم

از شما بود؟

سلام ای لطیفه ی پنهانی..

سلام بر دل آرام ِ عزیز
---

دقیقن متوجه منظور ِ شمای گرامی نشدم
سبک ِ نگارش و نوشتنم خیلی آشناست و تا امروز بر آن سیاق بوده ام. نامم یا "گنجشکماهی" و یا "سلام" بوده. نه بی نام و نه حتا نامی دیگر. اگر مطلبی هم از غیری بیاورم حتما در "" قرار می دهم. حتا اگر همه بدانند از کیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد